رمان کی فکرشو میکرد پست اول

ساخت وبلاگ

امکانات وب

تو اتاقم نشسته بودم که مامانم صدام زد مامان:آیه آیه بیا پایین کارت دارم من:اومدم مامان:بدو دختر خوب افرین مامان قربونش بره باز مامان داره قربون صدقم میره معلوم نی باز کدوم کارش به من گیر کرده که اینقدر مهربون شده من:بعله؟؟؟؟ مامان:بیا مادر ی رمان کی فکرشو میکرد پست اول...ادامه مطلب
ما را در سایت رمان کی فکرشو میکرد پست اول دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dijeydokhi بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 17 آبان 1396 ساعت: 0:56